اولین پادشاه [ایرانی] بود که در زمان این پادشاه مردم زندگی کردن به صورت اجتماعی را ترجیح دادند و به صورت گروهی زندگی می کردند و از پوست حیوانات برای گرم کردن بدن خود لباس درست می کردند. و در کوه ها و احتمالا غارها زندگی می کردند و عمرهای طولانی داشتند. عمر شاهی «کیومرث» 30سال است که در زمان او جانواران اهلی شناسایی شدند. و سرآغاز بوجود آمدن دین و آیین مردم در این زمان بود.
«کیومرث» فرزند دلیری داشت بنام «سیامک» که بدست مردمان بد (دیو)[اهریمن بچة گرگ صفت] کشته شد و «سیامک» پسری داشت به نام «هوشنگ» که این پسر شجاع و دلیر بود که بعد از «کیومرث» به پادشاهی رسید. «هوشنگ» در زمان «کیومرث» به سن رشد رسید و سپاهی ساخت و به جنگ اهریمن زاده گرگ صفت رفت و او را گرفتار کرد و به بند کشید و به انتقام خون پدرش سر از بدن اهریمن جدا کرد و پیروز از آن نبرد بازگشت.
آنچه در این زمان به صورت افسانه به نظر می رسد :
1-سروش(فرشته پیام آور)، به شکل پریانی که پوست پلنگ پوشیده پیش کیومرث می آید و او را از پندار دیو و کارهای پسرش آگاه می سازد.
2-هوشنگ لشگری از آدمیان و پریان و شیر و پلنگ و دیگر درندگان فراهم می کند و جنگ با دیو می رود.
آنچه در این زمان مورد کشف یا اختراع و یا توجه قرار می گیرد:
1- استقرار آدمیان در غارها
2-پدید آمدن زندگی گروهی و اجتماعی
3-توجه به رهبری و شاهی و سردستگی
4-احترام و کُرنش در برابر شاه
5-بوجود آمدن دین و آیین
6-تهیه تنپوش از پوست حیوانات بخصوص پلنگ
نام هایی که در این زمان در شاهنامه به چشم می خورند:
«سیامک»
«هوشنگ»
«سروش»