دبستان

فهم ساده

فهم ساده

پس از مرگ «پیروز» «بلاش» بجای او بر تخت شاهی نشست و پس از مدتی بزرگان و پهلوانان ایران را جمع کرد و پس از صحبتهای زیادی به آنان گفت می خواهم انتقام خون پدرم را بگیرم و شما باید به هر صورتی که می دانید به من کمک کنید. مرزبانی بود در زابلستان به نام «سوفزای» که بسیار دلاور بود و اهل شیراز بود و 100000 سپاهی شمشیر زن جمع آوری می کند و آماده نبرد با «خوشنواز» می شود و از طرف دیگر خوشنواز که از اوضاع ایران با خبر می شود لشکر پراکنده خود را جمع می کند و آماده مقابله می شود و بلاش نامه ی تندی به «خوشنواز» می نویسد و در این نامه بسیار به «خوشنواز» توهین می کند و هر دو لشکر راهی نداشتند به جز جنگیدن و با هم درگیر می شوند و عده زیادی از دو طرف کشته می شوند و «سوفزای» خود را به «خوشنواز» می رساند و با گرز بر سر «خوشنواز» می زند و «خوشنواز» به طرف دژ فرار می کند و سران لشکر خود را جمع می کند و پس از مشورت با آنان فرستاده ای پیش «سوفزای» می فرستد و به او می گوید که «پیروز» شاه عهد شکنی کرده است و عاقبت کشته شد حال من تسلیم گفته های تو هستم و از جنگ بهره ای نخواهیم برد. فرستاد به سوی «سوفزای» می آید و نامه را به او می دهد «سوفزای» سران لشکر را جمع می کند و به آنها می گوید صلح بهتر از جنگ است با توجه به اینکه «خوشنواز» تمام خواسته های «بلاش» را تامین می کند و از طرف دیگر اسیران ما مانند «اردشیر» موبد بزرگ و «قباد» پهلوان ایرانی را آزاد خواهد کرد و سپاه ایران همه با هم از گفته های «سوفزای» استقبال می کنند و «سوفزای» پس از مشورت با بزرگان فرستاده «خوشنواز» را پیش می خواند و با خوشرویی به او می گوید برو و به «خوشنواز» بگو «قباد» و «اردشیر» و سایر اسیران را آزاد کن و آنچه که از جنگ با پیروز بدست آوردی پیش شاه بفرست و فرستاده با خوشحال بسوی «خوشنواز» می رود و «خوشنواز» بلافاصله «قباد» و فرزندش «بلاش» و سایر ایرانیان را آزاد می کند و آنچه که از ایران برده بود با اضافه هدایای دیگر پیش «سوفزای» می فرستد و لشکر ایران پس از 10 روز به طرف ایران حرکت می کند و مردم ایران از این پیروزی شاد بودند و «بلاش» نیز از دیدن «قباد» فرزند خود و «اردشیر» موبد بزرگ بسیار شادمان می شود و پس از آن تخت و تاج شاهی را به «قباد» می دهد و او را رسما شاه ایران می خواند و «بلاش» 400 سال سلطنت کرده بود و در این سال ها خدمات بزرگی به کشور ایران کرد. مرکز حکومت ایران اصطخر بود.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

footer